آرشیو.میل

بازدیدکنندگان

موزیک

لينكدونی

يه‌حرف،يه‌روزنه

بمن گوش کن

دو روزپیش یکم قاطی بودم، بعد از کار رفتم توی این پارک بلکه اروم تر بشم. می خواستم ببینم اگه خانمه میاد یکم باهاش حرف بزنم .رفتم نزدیک اسباب بازی های بچه ها و روی یه صندلی کنار یه پیرزن خندون نشستم.
حوصله حرف زدن نداشتم ولی یکی درمیون جواب پیرزنو می دادم، مدام چشمم دنبال زنه بود. ولی از اونجایی که انگار روی پیشونی من نوشته " این همونیه که میخواین، باهاش درددل کنید "! پیرزنه شروع کرد به حرف زدن، از بیماری دردناک کلیه اش و شوهرشو و ...کار به جایی کشید که گریه کنون و در حالیکه روی پاش میزد جریان اعدام پسرشو اوایل انقلاب تعریف کرد.از سال هایی که یه پسر 15 ساله رو تو اوین نگه داشتند تا 7 سال بعدش که حتی جنازشو تحویلشون ندادند.می گفت ناراحتت کردم ولی مدتها بود با کسی دردل نکرده بودم، خوشحال شدم براش ولی خودم حال خوشی نداشتم.
تو دلم گفتم از شانس گند بنده است که اینجا هم آرامشم ازم گرفته شد.منم که سنگ نبودم، انقدر دردشو منتقل کرد که اشک منو هم در اورد اخر.

ولی برام مسیله شده، از اتوبوس و تاکسی و صف تاکسی، مهمونی و غیره برام این مورد خیلی پیش میاد، اگه حتی تو هیچ بحثی شرکت نکنم و ساکت باشم بازم ادم ها شروع می کنند به درددل.
حالا این نوع ادم ها که با درددل با یه غریبه حالشون بهتر میشه، خوبند.این هایی که مدام غر می زنند افتضاحند.از کسانی خوشم میاد که اول حرفشون، موضعشونو مشخص می کنند. مثلا میگن فقط دو کلام حرف بزنیم که خالی بشم یا میگن مشورت کنیم باهم، یا میگن دلم پره تو هیچی نگو فقط گوش بده.آدم تکلیف خودشو می فهمه که چه نقشی داره. یه چیزی هم که تو این درد دلا برای خود ادم نتیجه میده اینه که ادم راهکارهای بقیه رو هم در مقابله با گرفتاری ها و غم هاشون یاد می گیره.
ولی این هایی که مدام ناله می کنند فقط انرژی گیرند و جزو شخصیت های خسته کننده به حساب میان.

من یه همچین همکاری دارم که به طرز خیلی بدی همیشه این اخلاقو داره و متاسفانه برخورد اصلیمون در هنگام نهاره.یعنی درزمان استراحت و کم شدن استرس ها. در مورد کمی حقوقش انقدر بمن غر زد و هارت و پورت کرد که وقتی رفتیم پشت در اتاق رییس گفتم الان پرتش می کنه بیرون.وقتی اومد بیرون دیدم نخیر هیچی نگفته و فقط سکوت کرده.بهش گفتم یعنی واقعا تو هیچ نتیجه ای از اون روضه هایی که در گوش من خوندی نگرفتی؟ حداقل فکر می کردم یه چند تا جمله ی درست و حسابی دستت اومده باشه که بگی!

دیشب داشتم مجله " دنیای تغذیه" رو ورق می زدم چشمم خورد به یه مقاله، گفتم بد نیست شما هم بخونیدش.
عنوان مقاله: با کسانی که آزارتان می دهند
نویسنده: رکسانا خوشابی

در مورد انهایی که همیشه ناله می کنند:
1 / از همان ابتدا درباره محدود بودن وقتتان بهشان تذکر بدهید.
(همینه که من از سر میز در میرم زود یا جوری هماهنگ می کنم که بهم برنخوریم، ولی مثلا تو تاکسی ادم هیچ کاری نمی تونه بکنه!

2 / متاسفانه گوش کردن به حرف های تکراری چنین افرادی باعث تسکین آن ها نمی شود گاهی هم ناراحتی شان را تشدید می کند، پس حواستان باشد که در دام گوش کردن به حرف های آن ها نیفتید، چون کمکی نمی تواند بکند.

3 / محکم و قاطع باشید.وقتی چنین کسانی شما را به خاطر گوش ندادن به حرف هایشان متهم به بی توجهی می کنند، قبول کنید، اما به آن ها گوشزد کنید که تا وقتی که نخواهند در جهت مشکل خود قدم مثبتی بردارند به حرف های آن ها گوش نخواهید کرد.
که البته این حرکت در فرهنگ ما معنی خودخواهی میده! ولی من یکی این خودخواهی به خاطر سلامت روحی خودم ترجیح میدم!



*از مطبوعات حرف زدم، جناب کرباسچی هم چند روزیه صاحب امتیاز روزنامه شدند به نام کارگزاران، بیشتر رنگ و بوی سیاسی داره.

* پر تیراژترین هفته نامه کشور، سلامته،.یکی از بهترین خبرهاش این بود که بعد از ام اس، سرطان هم قراره در لیست بیماران خاص قرار بگیره.
یک سری از عناوینش اینجا هست که میتونین مطالعه کنین.

*این هم مطلبی در مورد " راز" از نوشته های همیشه مفید شبنم عزیز.

* شعری از نزار قبانی که تو کتاب هاش ندیده بودم.
یه بارم خودم در موردش نوشتم.

*ایشون هم همیشه حکایت های جالبی دارند،البته کلا خوندن وبلاگشون بمن یکی حس خوبی میده.

اینم یه داستان خیلی خوندنی، منو یاد نوشته های لطیف " پرویز دوایی می ندازه.

 |

بهترين حالت صفحه نمايش ۷۶۸ در ۱۰۲۴ می‌باشد.

Powered by Blogger