آرشیو.میل

بازدیدکنندگان

موزیک

لينكدونی

يه‌حرف،يه‌روزنه

نعمت های مخفی

کابوس هام هنوز ادامه داره، حتی اگه یک روز سراسر شاد و آرومی روهم گذرونده باشم باز شبش ممکنه کابوس ببینم.
آخرین کابوسی که دیدم، مال همین دو سه شب پیش بود که دیدم یه آدمی هستم که باید برم سر یک سری سنگ های قبر و نقش قبر کنم برای شناسایی! اونم تو خونه ی کسانی که خود صاحبخونه ها قاتل بودند! در لحظه ای که سنگ قبر رو در می اوردم، همه ی آدم های مثبت مثل پلیس ها حضور دارند ولی در لحظه ای که جنازه ی لت و پار وحشتناک، نمایون میشه، همه ناپدید میشن و من باید از دست صاحبخونه که قاتله در برم!
یه کم شبیه این بازی های کامپیوتریه ولی من انگار هفت تا جون دارم چون بازم ازین نوع کابوس های عجیب غریب تا آخر ماجرا می بینم و باز فرداش عین یه آدم! پا میشم میرم سرکار! یعنی پدر آدمو در میاره.

حالا می فهمم که پریدن از کابوس در حین خواب، خودش یه نعمت بزرگ بوده که من تا حالا متوجهش نشده بودم.!

 |

بهترين حالت صفحه نمايش ۷۶۸ در ۱۰۲۴ می‌باشد.

Powered by Blogger