مچ گیری مثبت
"خانم ف" راست میگه، درون همه ی ما یک فرشته است یک دیو.انتخاب با ماست که وقتی با کسی برخورد می کنیم، دست روی کدوم یکی بذاریم.اینارو که می گفت یاد یکی از همکلاسامون تو سال 78 افتادم.
برخوردی که بنیامین اون سالها با ماها در گروه انجام می داد وجودشو برای خیلی از ماها بیاد موندنی کرد. هر بار که آدمو می دید انگار که بار اولشه آدمو می بینه، خود ِخود آدم رو می دید، مشاهده می کرد و دست می ذاشت روی بهترین صفت یا حالتی که توی اون روز داشتی، واقعی و از صمیم قلب.
همه فکر می کردیم بنیامین آدم خاصیه که به رشد خوبی رسیده و آدمها رو خیلی درک می کنه، در صورتی که اون به قول خودش فقط یه دستمال دستشه که یک سری گرد وغبارای درون مارو پاک می کنه وگرنه همه چیز در درون خودمونه. همه دلمون می خواست با بنیامین هم صحبت بشیم تا اون روز انرژی بیشتری پیدا کنیم، اون توانایی اینو داشت که مارو سورپریز کنه، حتی خیلی کوچولو.
ما برای کشف خودمون نیازمند تحسین، توجه و محبت بقیه هستیم.
به قول مادر ترزا بزرگ ترین فقر، نبود محبته.
جبران هم میگه: ستایش ها نشانگر ادراکند، خوبی های دیگران روببین و به آنها بگو.
ما بهش میگیم " مچ گیری مثبت" !
هر چی خودمو بررسی می کنم می بینم یکی از دلایلی که وبلاگ رو دوست داشتم همین علت بوده، بعضیا آدمو واقعن درک می کنند و تحسین می کنند، ولی مدتی بود، که خودمو که دوست نداشتم هیچ، مدام در درونم خودمو تخریب می کردم.مدام این جمله رو از آدمهای مختلف می شنیدم که خودمو دست کم می گیرم یا قدرخودمو نمی دونم.
دارم تمرین می کنم، مدام و هر روز با تمرین های کلاس "خانم ف" و شک ندارم دوباره موفق میشم، که بتونم خودمو ببخشم و آشتی کنم مثل همین چند ماه گذشته.اینکه اگه کسانی منوندید گرفتند، مورد آزار قرار گرفتم یا مورد توهین قرار گرفتم، خودمم مقصرم، باید قدر خودمو بیشتر و بهتر بدونم و بیشتر از خودم مراقبت کنم.
این روزها دارم روح خودمو لمس میکنم، روحی که تنها و تکیده گوشه ای نشسته بود و به زور برای خودش انرژی می ذاشت، به زور به یک سری ارزش ها خودشو پابند کرده بود و به سختی و ناباورانه، زیر لب زمزمه می کرد که " همیشه روزنه ای هست".
الان زندگی برام یه مبارزه نابرابر نیست، فقط من باید بتونم خودمو کنترل کنم و هم پای قواعدش جلو برم ولی مهم ترین نکته اینه که آغازو مدام بهترین کنم، آغازی که درون خود منه.
باز، درونم پر از روزنه ها شده...روحت شاد سهراب که گفتی زندگی، تر شدنی پی در پی.