آرشیو.میل

بازدیدکنندگان

موزیک

لينكدونی

يه‌حرف،يه‌روزنه

ما همه یکی هستیم!؟

خب به قول کیوان نوشتن متنی در در مورد ازدواج، اون جور که من نوشتم، شجاعت می خواست.نوشتن چنین متن هایی می تونه یه نقطه ضعف برای آدم به حساب بیاد.
ولی می دونم که خیلیا هستند که مثل کیوان فکر نمی کنن، همون جور که به گوشت می رسه که میگن، انگار فلانی خیلی داره دنبال شوهر می گرده! دنیای مجازی همینه، مکانی برای نوشتن ما ومجالی برای مورد قضاوت گرفتن توسط بقیه.
ولی غیر از قضاوت و گفتن پشت سر بقیه، خیلی نکات بهتری داشته که باعث شده من و شما آدم های روز اولی که استارت وبلاگمونو زدیم، نباشیم. حداقل در نوع نوشتنمون.
البته وبلاگ به خود من این فرصتو داد که خودمو در معرض قضاوت ها قرار بدم و گاهی دست از یه دیدگاهم بردارم، قبول دارم حساس بودم وبعضی جاها هم ناراحت شدم ولی می بینم نفع آخرشو خودم می برم.
ولی یه اخلاق خاله زنکی داریم که جلوی نکات مفید این استفاده رو می گیره.آدم هایی که درگیر قضاوت میشن چه در دنیای واقعی و چه مجازی به نوعی دارند یا ازخودشون فرار می کنند یا می خوان سرپوشی روی نکات ضعفشون بذارن.همین مصاحبه های آقای علیمحمدی، بمن یکی ثابت کرد که خیلیا به جای اینکه به کلام و حرف و دیدگاه اشخاص، توجه کنند تنها به عکس و ژست های اون ، شخص و وضعیت بینی و چهره و مو توجه دارند، همین شد که پیشنهاد ایشونو رد کردم چون تحمل چنین قضاوت هاییو ندارم. با همه ی ادعاهای روشنفکرانه، این بی جنبه گی ها هم کم نیست متاسفانه.

اگه نگاهی به کسانی بیندازین که دارند مسیر رشدشونو طی می کنند، دقیقا آدم هایی هستند که انگشت اشارشون به جای اینکه روی بقیه باشه روی خودشونه.آدم هایی مثل مریم گلی که منم ازش چیز یاد گرفتم.

دیروزم در جمع دوستان بلاگری شاهد چنین مسایلی بودم.نمیگم که جذابیت صحبت کردن در مورد بلاگرها، دنیاشون و نوشته هاشون برام جذابیت نداره ولی صحبت از گذشته ی ناگفته ی آدم هایی که اطلاع داریم و به سخره گرفتنشونو اصلا نمی پسندم.
هنر نیست که بیایم از القابی که در گذشته به فرد می دادن بگیم و بخندیم .همه ی ما نقاط ضعفی داشتیم و داریم.گاهی زمان و تجربه و رشد حلش می کنه گاهی هم نه.این به خود شخص مربوطه.مگه خود ما نقطه ضعف نداریم؟ ولی اگه کسی تو جمع و رودررو هم بما بگه ما خوشمون میاد؟ یا اگه به رفتاری که ما نشون بی عرضگی طرف می دونیم بخندیم، آیا این نشان عرضه و لیاقت ماست؟!

دیروز با اینکه مدام بهم تاکید شد که به اون شخص چیزی نگم ولی به خاطر علاقه و احترامم به اون شخص مجبور شدم از خودم هم در مورد ارتباط با اون شخص تو جمع برخلاف میلم بگم،البته که به گوشش نمی رسونم ولی واقعا آیا تنها به گوش اون شخص نرسیدنه که مهمه؟!
کاش بتونیم تمرین کنیم که در جمع با هم بخندیم نه به بقیه نه بهم دیگه!

* یه چیزی هم که مدتیه یاد گرفتم، اینکه از خودتون شرح حالی ندین.اینکه مثلا من مدتیه آدم حساسی شدم، چون این فقط یک تیتر میشه بالای سرتون، که شما رو زیر اون تیتر می بینن.دیگه از هر برخورد غیر منطقی هم دلگیر بشین، بر می گردن میگن تو حساس شدی!

* عکس های پست قبلیو که نگاه می کنم می بینم محض رضای خدا یه کادر خوب توشون نیست، احتمالا به خاطر ترس از قبرستون بوده!!!

مثل دانه های تسبیحی
یکی یکی به بند می کشم، روزها را
همه یک شکل
یک رنگ
جز این یکی
امروز، روز ملاقاتست.

قدسی قاضی نور

 |

بهترين حالت صفحه نمايش ۷۶۸ در ۱۰۲۴ می‌باشد.

Powered by Blogger