آرشیو.میل

بازدیدکنندگان

موزیک

لينكدونی

يه‌حرف،يه‌روزنه

آنچه که ما می دونیم!

همه می دونیم که، از کتاب های تاریخ دبیرستان تا تمام کتاب هایی که در مورد تاریخ و شخصیت های سیاسی خوندیم، همه و همه پشت یک سری بازی های سیاسی مخفی شده.
از جنگ های اولیه که بیشترین طمع در پی به دست اوردن زمین های بیشتر و زنان زیباروی، بوده، تا الان که برنده شدن در بازی های سیاسی، قدرت و بازی های تکنولوژی، بیشتر مطرحه، بزرگترین ضربه رو همیشه مردمی خوردند که از اصل جریانات دور بودند.تنها چیزی که در روشن کردن تاریخ بما کمک کرده، زمان بوده و برملا شدن رازهایی که به ضرر یا به نفع اشخاص عمل کرده.
الانم که انرژی هسته ای در ایران داره حتا تو نونوایی! حرف اولو می زنه، ما از کم و کیف خیلی نکاتش بی خبریم.تو مملکتی که مردمش از چروک رو شلوار پلیسش یا بدی آب و هوا با جمله ی دوم، بحث به عمامه و موقعیت آخوندا در کشور کشیده میشه و یکدفعه می بینی اون چند نفری که تو تاکسی باهاشون همراهی، دارن بزرگترین تزهای سیاسی کشورو میدن، به شگفت میای که واقعنم اینجا مملکت امام زمانه!
به خاطر فشار و عدم آگاهی کامل از جریاناتی که در کشورمون می گذره، تبدیل شدیم همه به سیاستمداران کوچکی که با کوچکترین اشاره انگار پیچ غرغر کردنمونو روشن می کنند. از بچه مدرسه ایش بگیر تا ادم بزرگاش. بازی سیاست مال مردان سیاستگریست که حیله گری و توجه به منافع و عمل بر اساس خط مشی از پیش تعیین شده، مرام همشیگشان بوده و خواهد بود،آن هم در کشوری مثل ایران و مردم همیشه بزرگترین تماشاچیان این بازی. تا یادم میاد مردم همیشه در حال مقایسه وضعشون در زمان حاضر با زمان شاه بوده اند و مدام غر می زنند ، حالا الان بیشتر هم شده.گروه ناراضیان مدام زیاد میشه ولی نه صدایی از مخالفان در میاد و نه تغییری مشاهده میشه! حالا دونستن این بازی های سیاسی و اخبار واقعا چه کمکی به ما می کنه؟ من واقعا برام جای سوال شده. آیا ما خودمون می تونیم فیلتری برای اخبار سیاسی باشیم و آیا اصلا درسته؟
این روزها که به هیچ وجه نتونستم اخبار مسخره ی انرژی هسته ای رو برای خودم فیلتر کنم، و از راه حتا اس ام اس و بحث های همیشگی تو تاکسی و برخورد دوستان در فضای مجازی بهم رسید، هیچ احساسی بهتر از خشم و ناراحتی و استیصال در خودم حس نکردم. واقعا برام جالب شد وقتی که دیدم این مسیله باعث شده که حتا محبوبیت رئیس جمهور در نظر بعضی مخالفانش بالا بره.
به شخصه با خوندن اخبار سیاسی خصوصا در مورد خودمون، بهم استرس و فشار میاد. حس می کنم فکر می کنند با یه مشت دور از جون شما" الاغ و گوسفند" طرفند.
بعد فکر می کنم دونستن چنین اخباری چه تغییری تو وضعیت من ایجاد می کنه و یا حتا در اطرافیانم؟
توی این دو دهه گذشته آیا خشم و کلافگی ما از شنیدن این روند مثل انتخابات و بقیه چیزها، باعث شده حرکت مثبتی بکنیم؟
هر چی نگاه می کنم می بینم دونستن من ازین جریانات و ندونستنش کمکی به بهبود وضعیت زندگی ما نمی کنه.وقتی من نمی تونم کاری بکنم آیا با اون مرد روستایی که از چیزی خبر نداره فرقی دارم؟! یا نه خوبه که برای اینکه تو جمع دوستانم کم نیارم یه چند تا جمله قلمبه سلمبه و نقد و خبرو با چند تا لغت آن چنانی که مطمئن باشم بقیه نشنیدن، از قبل تو کیسه داشته باشم و با ژست روشنفکری منم حرفی بزنم؟!!!
حرص می خوریم همون اتفاقی که میخوان می افته، حرص نمی خوریم هم همین طور، یعنی انقدر ما حالت منفعل داریم و حق اعتراضیو نداریم؟ و با توجه به همه فشارها باید بشینیم و ببینیم چیکار می کنن برامون؟ اگه تحریم کردنمون راه مبارزه با تحریمو یاد بگیریم، اگه جنگ شد خودمونو برای دیدن کشته ها آماده کنیم؟ اگه ...اگه...

 |

بهترين حالت صفحه نمايش ۷۶۸ در ۱۰۲۴ می‌باشد.

Powered by Blogger