آرشیو.میل

بازدیدکنندگان

موزیک

لينكدونی

يه‌حرف،يه‌روزنه

آرامش سیری چند!

برای یه کاری دارم روی بودجه 85 دنبال مطلب می گردم، یعنی مثلا باید بررسیش کنم و یه گزارش ازش بدم. روزنامه، سایت ها، خلاصه هر چیزی در مورد بودجه، منی که از اقتصاد بیزار بودم، حالا باید برای اینکه خودمو نشون بودم، رو چنین چیزمزخرفی کار کنم تازشم نمیدونم باید چی چی تیشن هم بدم!!!
بعد تصورشو بکنین که ازم بخوام سوال هم بکنن!والا،از نظر یک کارشناس تغذیه باید به بودجه رژیم چاقی بدیم وانقدر به قسمت های گوارشی و پایین تنه اهمیت ندیم!!!

تازه دارم می فهمم این مطبوعات چقدر جناح بندی و باند بازیه.کیهان رو که عملا حذف کردم هم دروغش زیاده هم مطالبی که از خنده گریتون می گیره!شرق هم انقدر صریح می نویسه که می مونم، بازم دنیای اقتصاد.
همه، جا زدند، حتا مرکز پژوهش های مجلس هم مدام داره ایراد می گیره.ارقام یه چیزی تو مایه های شوخیه و انقدر اخبار ضد و نقیضه که دیوونه ات می کنه.بعد میرم از کارشناسای شرکت نظر می گیرم، اونا هم میگن ماهم گیج شدیم.
وزارت بهداشت میگه عملا سلامت مردم هیچ جایگاهی نداره، چمران از شورای شهر میگه من میرم دنبال کارای فرهنگی شخصیم.روستاییان اصلا ادم به حساب نیمدند والبته پروژه های نیمه تمام عمرانی، تعدادشون زیاد میشه، بورس افتضاح میشه وقیمت بنزین ... بعد جالبه که بدونین 1 درصد( که توی بودجه رقم کمی هم نیست) صرف افزایش مسایل مذهبی میشه، چون جناب چی چی نژاد! اعتقادشون بر اینه که منبع مشکلات ما در اینجاست، مثلا فکر کنم خودرو ملی جمکرون که، ماکسیما بود، آخرین مدل" بی ام و "بشه بهتره!
خدا رحمت کنه پاپ روکه گفت" ایمان در دل است نه در کلیسا!"
ولی واقعا حتا کارشناسا هم شگفت زده شدند، خوش بینا تورم 30% رو در سال آینده پیش بینی کردند، بدبینا 70% رو .اینا جزییه!نظرات کارشناسا خیلی جالبه و حتا امروز خوندم که نماینده ها با تغییرات کمیسیون تلفیق سخت مخالفت کردند.

بعد تو این روزنامه ها، چشمت به مطالب خنده دار هم می خوره، مثلا آموزش الزامی وبلاگ، به طلاب قم!
یکی که حال داره، اینو سوژه کنه بنویسه ترو خدا یکم بخندیم!


* با عرض معذرت ازاپسیلون آقایون خوب مجرد، من دیگه حالم از هر پسری به هم می خوره.دیگه حتا ارزششو ندارن که با نگاهی نو بهشون نگاه کنی، به قول آقای... یه مشت جواد و عبدالله دورو برتو گرفتتند که قدرتو نمی دونن!
انسانی هم که میخوای برخورد کنی، بعدش حس می کنی چوب حراج زدی به خودت!!!
همینه که تنهاییمو به اوج کشونده، رکسانا راست می گه، هی من گفتم ادما و دوستای خوب دورو بر ادم باشند، ادم نباید حس تنهایی کنه ولی می بینم خودم دارم له می شم، و فقط با خیال زندگی می کنم.

*مشکل بیشتر اینه که چه دختر چه پسر نمی دونیم از رابطه چی می خوایم.چند وقت پیش دو نفرو به هم معرفی کردم برا ازدواج، پسره اول می گفت می خوام بعد می گفت نمی خوام!می گفت به تنهایی عادت کردم!آخه پسر خوب چرا هم وقت منو و هم احساس یکی دیگه رو به بازی می گیری؟!!اونم وقتی میگی من دنبال ازدواجم!
من هنوز جریت تماس با اون دختر گل رو ندارم!
بعد جالبی قضیه اینه که برمی گردن به ادم میگن که خودتون چرا وقتی مطلوبیم، به یکی دیگه معرفی می کنین!!!؟ ای خدا من نوفهمم! این دوره حتا اگه طناب ملوانی، جای نخ، بدی دست یکی ها، بر می گرده میگه ا، این چیه اونوقت، نکنه می خوای خودتو بکشی نه نه، این کارو نکنی ها، تو روزنه ای!!!

*این ترک 5 سی دی " زرد سرخ ارغوانی" منو خل کرده! چند روز پیش تو تاکسی، رادیو پیام، یه آهنگ محبوب من از شجریانو گذاشت، به راننده گفتم میشه صداشو زیاد کنین؟ بعدش، مرد بغل دستیم با شجریان شروع کرد خوندن، انقدر چسبید.هر چند که منم دلم می خواست که باهاش بخونم.

*دیروزیک نفراز مدیرامون گفت: یه ساواکی تعریف می کرد که مثلا تو بازجویی، چند نفری باید یه نفرو می زدیم، می گفت انقدر می زدمیش که خودمون خسته می شدیم، بعد دلمون براش می سوخت، و تازه گاهی اوقات هواشو هم داشتیم و باهاش دوست می شدیم!
این گزارشی بود از محیط کاری من! به قول رکسانا کلکسیونی از آدم های ...!تازه میگن خوبه که! نمی دونم شاید فکر کردند جای کسیو می خوام بگیرم!
من ادم این محیط ها نیستم، همه جا همینه زیادی و کمی داره!به رییسم گفتم من 2 سال ، تو محیط بیمارستان زندگی کردم، یعنی کنارآژیر اورژانس و سردخونه و زایشگاهی که صدای جیغ زایو می اومد، مرگ و زندگی کنار هم، برامون یکم عادی شده بود وقتی جسد می اوردن بذارن تو سردخونه و ما از خواب بیدار می شدیم و یا دیدن تشییع جنازه...ولی تحمل یه چیزایی تو محیط کارو ندارم، نمی تونم تحمل کنم.
شاید یه بیکاری ایشالا موقت کمک کنه به بهبود حالم!!!!

*سهراب سپهری عزیز، کجایی که حالا بگی: آرامش سیری چند!

 |

بهترين حالت صفحه نمايش ۷۶۸ در ۱۰۲۴ می‌باشد.

Powered by Blogger