آرشیو.میل

بازدیدکنندگان

موزیک

لينكدونی

يه‌حرف،يه‌روزنه

زندگی غروبم داره

تو رستوران غروب درحالی که سعی می کنم به فنجون قهوه ی ترکش، خیره بشم، میگم بنفشه" چقدر این تیپ لباس پوشیدن بهت میاد.اساسی با این کک و مک هات و موهای قرمزت شدی یه مانکن خشگل ولی دیگه بسه لاغری".
دوست پسر پزشکش با قاشقش محکم میزنه به لیوانش و یه تیکه می پرونه.
بنفشه با همون آرامشی که این چند ساله روی حلقه های چشمش دیدم میگه: باید به هر روز مانکن شدن من عادت کنی جیگر!
چند ساعت بعد،می رسونیمش دم ماشین ها و من نمی دونم چند بار دیگه می تونم سفت بغلش کنم واون گونه های لاغرشو ببوسم.
تو راه برگشت من و دوست پسرش انگار نقاب هامونو برداشتیم، تو ماشین سکوته، ولی اون سکوته می شکنه: " نرگس جان موافقی که یه آهنگ با هم گوش بدیم که هیچی ازش نفهمیم؟" میگم عالیه.
نوای آهنگ سویدی میاد و من ازعجز خودم از فهمیدن این آهنگ قشنگ، ازعجز باور مریضی غیر قابل درمان بنفشه و خیلی چیزای دیگه دارم از بغض خفه میشم.
هی تو، منو می فهمی؟

مادربزرگ رکسانا( باغ بی برگی) فوت شده، گفتم دوستان مشترک در جریان باشند.

 |

بهترين حالت صفحه نمايش ۷۶۸ در ۱۰۲۴ می‌باشد.

Powered by Blogger