آرشیو.میل

بازدیدکنندگان

موزیک

لينكدونی

يه‌حرف،يه‌روزنه

همین که حال تو خوب است ...

او هوایم را داشت
که پیاده رو ها لیز و یخبندان بود
بی هوا رفت
بی هوا ماندم
چه هوایش امروز
که پیاده روها لیز و یخبندان است
در سرم پیچیده است.

محمد زهری

تازه وبلاگ نویس شده بود، 25 ساله وهمیشه هم از عشق به شوهرش تعریف می کرد.همکارم بود،ولی مدام تو نوشته هاش رد پای یه عشق گمشده یه نامردی یه تنهایی بود.سعی می کردم براش صادقانه کامنت بذارم ولی تکلیفمو نمی فهمیدم.
یه روز به شوخی گفتم نکنه از شوهرت جدا شدی؟اینا چیه می نویسی؟ با بغض شروع کرد ماجراییو قبل از ازدواجش تعریف کردن که کسیو دوست داشته و خانواده پسر نذاشتند و پسر هم، پا فشاری ای که باید بعد از یه رابطه خوب و عالی می کرده ، نکرده .بعد هم شروع کرد به گریه که هیچ وقت از دل آدم نمیره.هر چقدر هم تو زندگیت خوشبخت باشی، وقتی خسته ای، احساس تنهایی داری دلگیری، یا دعواتون بشه، مزه ی اون عشق دوباره میاد تو خیالاتت.
گفتم ولی با نامردی گذاشته و رفته نه؟ گفت اره ولی دلیل نمیشه اون روزااز یادم بره...
بعد یاد قصه ی خودم افتادم، پدرم، یکی از نزدیکانم، چند تا از آدم های پخته بلاگستان که برای اروم کردن من، ماجراهاشون بیان کردند.
آخرین باری که داشتم بهت فکر می کردم همین چند روز پیش بود که سرم محکم خورد به شاخه درخت و مقنعه ام گیر کرد بهش و برای اینکه تو جوب نیفتم خودمو انداختم رو زمین ولی بازم برای مدتی بین زمین و آسمون موندم.
شاید مثل تمام این 21 ماهی که گذشت و من هنوز نتونستم اون وجود عزیزتو فراموش کنم، هر چند که بدجور بین زمین و آسمون بلاتکلیف موندیم و زخمش خیلی بدتر ازاینیه که الان روی پیشونی من مونده.

می دونم برات خوندن این مطالب سخته ولی اینکه فکر کنم ، فراموشی تو و یا عشقی که داشتیم امکان پذیره، خیلی بعیده.
مثل جرقه ای که از ذغالی بر میاد و تکه ای از دل رو می سوزونه، می مونه.بر حسب عمق دلت و تنهاییت مدام میاد خودشو نشون میده.هر چه سعی می کنی به شیرینی های گذشته ات نگاه نکنی، ولی شخصی به نام...مدام جاش براهمیشه تو دلت مونده البته جای خالیش و سایه ای که انداخته ...و گاه حرارتی می ده به تمام دلتنگی هایی که داری و شعله ورترش می کنه.
تو که می خونی اینجارو، چند بار بگویم نه مردانگی درونت را و نه وجود عزیزت را دیدم و نه آغوشی را پیدا کردم که درین سردی جانکاه بتواند به اندازه تو تنهایی ام را محکوم به نیستی کند.تو حاکم خوبی بودی که حتا بعد رفتن اجباری ات، ویرانه های خاطرات مثل تخت جمشید هنوز تماشایی ان و ارزشمند برایم.


عشق دوطرفه ای که بهش نرسی ، همیشه رد پاشو تو زندگی شما می ذاره، چه خوشبخت بشی چه بدبخت و...
بقول دوستم ، تا قوی تر از اون تو زندگیت نیاد تو خیالشی ولی هر گلی بوی خودشو داره.
نظام وفا اشتباه کرد گفت:
با عشق زمان فراموش می شود و با زمان، عشق.

کی بود که می گفت: عاشق نشوید، اگر توانید، عاشق نشوید، اگر توانید.......راست گفت!
عشق را زمان برایش مرهمی نیست،اون زخمه که زمان خوبش می کنه.


*برام معنا نداره اونایی که میگن بازم خوش به حال تو که عشق دوطرفه رو تجربه کردی و اصل در نرسیدنه و ...

*اینم بگم حالم بهتره البته بالا پایین دارم ولی آرامشم بیشتر شده، دیشب بعد از یه پیاده روی خوب زیر برف، بعد از ماه ها تمرین آواز کردم و یکم برای خودم نقشه ریختم!!!
.

 |

بهترين حالت صفحه نمايش ۷۶۸ در ۱۰۲۴ می‌باشد.

Powered by Blogger