آرشیو.میل

بازدیدکنندگان

موزیک

لينكدونی

يه‌حرف،يه‌روزنه

ما همه یه گالیوریم

ته تمام اين حرفا ميرسه به نارضايتی از خود...به تصوير ذهنی که من از خود موفقم ساختم و حالا وقتی بين خودم و اون تصوير اينهمه فاصله ميبينم روز به روز بيشتر مشوش ميشم.يه بار همين جا نوشتم از اين ملال دايمی و سخت بودن تحملش.بازم همين جا نوشتم از فقدان چيزی که بشه بهش افتخار کرد.بشه باهاش سر اون پسرک هميشه غرغروی درونی رو شيره ماليد...همونی که مدام با لحن اون کوتوله تو گاليور ميگه:«من ميدونم تو موفق نميشي»!

این نوشته امیرو که می خوندم، یاد کارتون گالیور افتادم،بعد دیروز یه چیزی تو ذهنم، جرقه زد، شماکارتون رو، یادتونه؟



گالیور آدمی بود که ناخواسته به جزیره ی آدم کوتوله ها افتاد.مدام در جستجوی نقشه گنج بود.
یک شخصیت منفی هم، اونجا بود، به نام ریچ، که مدام سر راهش دردسر درست می کرد و با صدای خشنش می گفت" گالیور نمی تونی از چنگم فرار کنی"!
گالیور، اول با کوتوله ها مشکل داشت ولی بعد،اونها مخصوصا4 تا کوتوله، خیلی بهش کمک می کردند که از مخمصه ها نجات پیدا کنه و نقشه رو پیدا کنه.

خب حالا شما گالیور رو فرض کنین که ما آدم ها هستیم که تو این دنیای ناشناخته اومدیم و می خوایم به اهدافمون برسیم.مشکلات و دردسرا هم مثل اون " ریچ " هستند که هی سنگ می ندازن جلو پامون.
گالیور رو 4 تا کوتوله همراهی می کردند.
یکی "فلارتشیا" بود، سمبلی از احساسات و درک و شهود زنانه، که با درک و درایت و از روی حسش پیشنهاد های خوبی می داد ولی گاهی زیادی می رنجید.
یکی اونی بود که کلاه سرش بود و وقتی تمرکز می کرد، با خلاقیتش بهترین و سهل ترین راه ممکنو پیدا می کرد.یکی دیگه بود که فکر کنم اسمش ایگل بود، شخصیتی کودک، پرجنب و جوش، اهل ریسک و شیطون داشت، منبع انرژی بود، ولی وقتی با گروه حرکت نمی کرد، دردسر درست می کرد، هم برا خودش هم برا بقیه.
یه کوتوله هم بود که مدام غر می زد وهی میگفت " من می دونم ما آخرش شکست می خوریم" و ناامید میکرد، یا عذابشون می داد یا کاروعقب می انداخت، و البته که بقیه دوسش داشتند و هیچ وقت طردش نمی کردند.

وقتی اینارو مرور می کردم، دیدم همه ما آدمها یه جورایی یه گالیوریم، که درونمون ازین اجزا و کوتوله هاست.
همشونو باید کنار هم بپذیریم.باید بپذیریم که هم نا امید میشیم هم کودک درونمون فعال میشه و هم....
مهم اینه که بدونیم، الان میکروفون رو جلوی کدوما گرفتیم و کدومشون داره رهبریمون می کنه.
اگه یادتون باشه بهترین حالت روحی گالیور وقتی بود که 4 تاشونو ، تو مشتش می گرفت و باهاشون خیلی راحت، حرف می زد.

امیر،می دونی چی یادم افتاد؟ اون کوتوله ناامیده، گاهی اوقات سوتی هایی می داد که اون خلاقه ایده می گرفت و راه نجاتشون پیدا میشد!شاید به خاطر همین ،اونو از جمعشون بیرون نمی کردند.

*از کامنت های پست قبل بسیار ممنونم، خیلی چسبید بهم، تصمیم گرفتم سال دیگه، عبدالله بازی در بیارم!!!

 |

بهترين حالت صفحه نمايش ۷۶۸ در ۱۰۲۴ می‌باشد.

Powered by Blogger