آرشیو.میل

بازدیدکنندگان

موزیک

لينكدونی

يه‌حرف،يه‌روزنه

جواد نامه!


* عکس واقعیه.

*اگه دیوارها بلندند، آسمان آبی از اون بلندتره.

فیلم " سفر به قندهار، محسن مخملباف



خب پارسال روز تولد وبلاگم اصلا تحویلش نگرفتم، یعنی گرفتم ولی چون در لفافه گفته بودم هیچ کس نفهمید.گفتم امسال، کلی جواد بازی! در میارم و هوار هوار میکنم که من 2 ساله می نویسم!

خب، اول برم یکم بالا منبر!

وبلاگ برای من تجربه ی خیلی خوبی بود.تو روزای سختی شروع شد که من با این جمله که بخوام به خودم امیدواری بدم ، اسمشو گذاشتم هزارو یک روزنه، مواقعی هم که خیلی ناامید می شدم، می گفتم " همیشه روزنه ای هست".
اولین کسی هم که منو با وبلاگ آشنا کرد، عزیزی بود که وبلاگ خودشو نشونم داد.یه روزنه که وجودش و احساس های قشنگش، برا همیشه به روم بسته شد.
یادمه اولین وبلاگی که به طور جدی اون موقع ها می خوندمش" زیتون" بود وخاطره خریدش از مغازه مادام، که خیلی منو به خودش جلب کرده بود!

بماند که چقدر برای این اسم تهمت ها !! بمن وارد شده و با لینکهای عجیب و غریبی که میدن، آدمو شرمنده می کنند.مثلا نرگس و هزار روزنه، بلا نسبت تو بهترین حالتش بگین آبکش دیگه!
خلاصه که من، هم اینجارو دوست دارم و هم دنیای مجازی وخیلی از آدمای پشت پردشو.نصیب من یکی، بیش از اون چیزی که بخوام اسمشو بدی بذارم، خوبی و محبت بوده.با همه جور آدمیو و هر سنی و هراعتقادی و هر جنسیتی هم، در ارتباطم و هر کدومشون گلی هستند که بوی خودشونومیدن.

وقتی می شینم آرشیومو می خونم ، می بینم نوشتنم که خیلی فرق کرده هیچ، چقدر یه نموره عاقل تر شدم!شماها که منو قبلا نمی شناختین، پس بذارین چاخان کنم!

کلا وبلاگ یه بخشی از وجود یه آدمه،و انقدر یه انسان پیچیدگی و زوایای مختلف داره که محاله بشه کسیو ازین طریق شناخت، و حتا قضاوتش کرد.

بگم که خوندن وبلاگ ها خیلی بیشتر از نوشتنش به من چیزها یاد داده و باعث شد، دست من بعد از 6سال که هیچی، نمی نوشتم، بازم حداقل برای همین روزمره نویسی ها، راه بیفته که سهم مهمی در تخلیه کردن آدم داره.

من کارفعلیمو هم، از یک بلاگر دارم که مهم ترین تاثیر دنیای مجازی بود چون واقعا دیگه داشتم یه افسرده اساسی می شدم، برا همینه که فکر میکنم اگه وجود همدیگرو از پشت الواح شیشه ای (یادم نیست ترکیب مال کیه) جدی تر بگیریم، می تونیم خیلی موثرتر و کمک حال تر از بعضی وجودهای کمرنگ دنیای حقیقی همدیگه باشیم.

دنیای مجازی یه خاصیت مهم دیگه هم برام داشت.خوندن و بودن در اینجا به من یکی اثبات کرد که کم نیستند آدمایی که شبیه خودم هستند با همون دغدغه ها، شادی ها، دلتنگی ها و ...
چه از روی خوندن نوشته ها، چه از ای میل هایی که روزانه و پیوسته به دستم می رسه و نمی تونم کتمان کنم که تعریفاتی که ازم میشه چقدر روم اثر خوبی می ذاره.
این حس عجیب و متفاوت بودنم هم، که مدام از بقیه به خصوص خانواده ام می گرفتم، با بودن در اینجا، کمرنگ و عادی تر شد و اون بار سنگین از رو دوشم برداشته شد.

اینجا قسمت جذابی از زندگی منه، شایدم به خاطر اینکه بقول آشپز باشی عزیز، دلهای مارو چیزی بیش از لینکهای بلاگ رولینگ ، به هم متصل کرده.
شاید روزنه ها و شادی هایی، که توروزای تلخ و خاکستری، رو قلب همدیگه می تابونیم.

بلاگ اسکای به علت تغییراتش، وبلاگ قبلیمو مسدود کرده و من چون پسوردمو فراموش کردم و بلاگ اسکای هم ای میل خواهش و التماس رو نمی خونه!و توقع داره سوال امنیتی 2سال پیشوآدم، یادم باشه! یه قسمت از آرشیومو از دست دادم.فقط یه وبلاگ آیینه داشتم که وقتی بلاگ اسکای فیلتر می شد و یا ارور میداد، اونجا هم می نوشتم.
امروز یه سر رفتم به آرشیو زدم، راستش دلم گرفت چون دیدم اون روزا، خیلی امیدوار تر بودم ولی الان دارم به زور خودمو می کشم.فقط امیدوارم سال دیگه حالم بهتر باشه.



از توی نوشته هام یکی یه داستان کوتاه دارم که خیلی دوسش دارم.
یکی اینه که یادم نمیره، حتا الانم که، می خونمش، چقدر حالمو بهتر میکنه.
یکی خاطره ی ماکسیمای جمکرونه
یکی هم که نوشتمه ازخودکشیه، چون برای اولین بار 3 روز قبلش تو زندگیم به طور جدی به اون مسیله فکر کرده بودم، بیشترش حاصل فشاربود،ولی بسکه من بچه پرروام، حاصلش شد یه نوشته طنز!

بسه دیگه جواد بازی!


خلاصه که،والا بلا، همیشه روزنه ای هست...

تاگور میگه:
آخرین درود هایم نثارآنانی باد که کاستی هایم را می بینند ولی، دوستم می دارند.



 |

بهترين حالت صفحه نمايش ۷۶۸ در ۱۰۲۴ می‌باشد.

Powered by Blogger