آرشیو.میل

بازدیدکنندگان

موزیک

لينكدونی

يه‌حرف،يه‌روزنه

داریم نفس می کشیم

دنیامون چقدر کوچیک شده که از صبح که اومدیم بیرون حرف همه همینه.جاتون خالی بسیار هوای مطبوعیه و بعد از حدود 2هفته چشممون به جمال کوه های اطراف تهران روشن شد و خبری ازون هاله خاکستری که مدام هم می دیدیش، نیست.
چند روز پیش که رفته بودیم توی یه گلخونه، از همین کنار خیابونیا، رکسانا شاهد بود که من داشتم از سرفه خفه می شدم، با اینکه هوا سرشار از اکسیژن بود و عجیب بوی شمال می اومد.
به رکسانا گفتم این ریه های ما گناهی ندارند، دیگه اکسیژن رو شناسایی نمی کنن!


*الان که کمی منطقی شدم! بازم از آخرین فیلم فرمان آرا بگم یک موقع پشیمونتون نکرده باشم ازدیدنش!
دیالوگ های قشنگی داره و نکات لطیفی که حالا یا من گیج بودم و اون موقع نگرفتم، یا نهفته در داستان بود که بعدا دستم اومده.تیکه هایی که در مورد نویسندگان و دنیای کوچیک بعضیاشون اشاره میشه بسیار معقول وجالبه.مثل اونجایی که میگه یه عده نویسنده در ایران موندند و مشهور شدند و یک عده که در خارج با فحش دادن بهشون خودشونو مطرح کردند!
برام جالب بود که خیلی واضح از گلشیری اسم بردند.
یا صحبت هایی که در پاسارگاد دم مقبره کوروش میشه، که البته غیر از حرفها یکم ضعیفه سکانسش.

کاش برای بازی در کنار " رضا کیانیان" دوست داشتنی، شخص دیگری غیر از مشایخی انتخاب میشد.مثلا " انتظامی". مشایخی اگرم بازی در خور توجهی داشت که به نظر من نداشت، کنار بازی زیبای " کیانیان" بسیار کمرنگ شد.
ریتم فیلم اصلا کند نبود وکاملا دوست داشتی با سکانس ها درگیر بشی که حرف هارو که بیشتر حالت نمادین داشت از دست ندی.
الان که دارم اینارو می نویسم، هوس کردم دوباره ببینمش.هر چند به پای کارای قبلیش نمی رسه.

* یاد دورانی افتادم که تو دبیرستان، هر فیلمیو که حتا تو تلویزیون، می دیدم، نقدشم برا خودم می نوشتم.بعد بقیه بچه ها هم می خوندنش و نظرشونو می گفتند.اون وقت بود که می فهمیدم چقدریه دیدگاه دیگه به یه مسیله، می تونه برای آدم قابل توجه باشه.
البته کاملا واضحه که این مطالب نشونه ی دیدگاه من به فیلمه نه دیدگاه یک منتقد!

*یه عزیزی، قالب رو کمی دست کاریش کردند.فکر کنم اون عده که می گفتند نمی تونستند کامنت بذارند و ای میل می زدنند، مشکلشون حل شده باشه، دستش درد نکنه.

*محافظ احمدی نژاد به دست اشرار کشته شده. بقیه محافظان باید سعی کنند که نزدیک هاله نورانی بمونن و خیلی دور نشن!
مرگو دوست دارم ولی نه خبرشو، چند روزه مدام نگران رسیدن اخبار بدم و شبهام پر از کابوسه.


*یه نکته رو بگم و اونم این که مفهوم " یه بوسه کوچولو" در این فیلم، نشانه ی قبضه روحه.فکر نکنم کسی دوست داشته باشه به این قیمت، نقش عزراییلو برا من، بازی کنه، نه نیلوفر جان؟!!!

*یه نکته ای از فیلم هم خیلی فکرمو مشغول کرده، و اونم اینه که اثر رژ لب روی صورت مشایخی اصلا هیچ شباهتی به لبهای " هدیه تهرانی" نداشت!حالا کی این نقشو بازی کرده؟!! تصورشو بکنین یه مرد لب کلفت رژقرمز زده و داره مشایخی رو برای اون سکانس ، می بوسه!

* اگه نوشته های اینجا داره به خزعبلات تبدیل میشه، برای جلوگیری از روانی شدنه! اینجا هم یه ابزاره خوبه، در نوع خودش!فقط امیدوارم بقیه رو، روانی نکنم.

 |

بهترين حالت صفحه نمايش ۷۶۸ در ۱۰۲۴ می‌باشد.

Powered by Blogger