آرشیو.میل

بازدیدکنندگان

موزیک

لينكدونی

يه‌حرف،يه‌روزنه

آقا بتول 2

  • آقا بتول با 3 رای از 5 رای که یکیشم احتمالا مال خودش بوده، شد، شهردار شهر فیروزکوه.
    دیگه حسابی سرش شلوغ شده بود و تو باشگاه نمی دیدیمش.با همه معروفیتش به عنوان اولین زنی که این پستو گرفته بود و بقیه توانا یی هاش، نه از صمیمیتش کم شده بود و نه خودشو می گرفت، همون جور خودمونی و گرم.
    ولی تا دلتون بخواد حرف پشت سرش بود، کافی بود زمینو برای تلفن مثلا می کندند و آسفالتش دیر میشد یا استاندار نمی تونست امتیازیوبرای شهرش بگیره، یا چیزی که خیلی بیشتر به چشم می اومد مسیله گاز بود.زمستون های فیروزکوه دما به منفی 28 درجه هم می رسید و سالها بود که مردم اونجا گاز نداشتند ولی یکدفعه نمی دونم چرا این مسیله به بی عرضگی آقا بتول ختم می شد، انگار هر جور شده باید خودشو لوله گاز می کرد، تا مردم شهرش گرم بشند!!!
    دم در بیمارستان بعد زایمان فرزند دومش که دیدمش، بهش گفتم جات تو باشگاه خیلی خالی شده، حالا از کارت راضی هستی؟ یه نگاه عاقل اندر سفیهانه بهم انداخت و گفت: فکر میکنی میذارن؟!فکر میکنی راحته؟!
    وقتی از پیشش رفتم تو نگهبانی کارتمو بزنم، نگهبان گفت: خانم فلانی فکرشو بکن، فردا روزنامه ها بنویسند ، شهردار فیروزکوه دیروز زایمان کرد و زد زیر خنده! برگشتم بهش گفتم :خنده اش تو زایمان اقا بتول نیست، گریه داره که اونم جای دیگه است که گریه داره!
    یادمه یه بار توی یه جمعی که با حضور خبرنگارا بود، یکی از خبرنگارا گفت برای شما که یه خانمین زشته که از پشت پاترولتون توی یک خیابون برای یک خبرنگار چراغ میزنین، اونم برگشت گفت: همه دلشون می خواد یکی براشون چراغ بزنه و اون وقت شما!
    (راستش جوابش درست یادم نیست، معنیش همین بود و جمعیت هم از خنده منفجر شده بود، اون محض احترام و سلام برای مردم چراغ میزد، وگرنه که باید مثل ماشین عروس تو شهر بوق بوق می کرد!!).
    " بتول ک" با اون فشارها کمتراز دو سال تو شغلش دووم اورد.

    تابستون پارسال، تو کلاس زبان کیش دیدمش، گفتم تو اینجا چی کار میکنی؟گفت هفته ای سه بار میام تهران برای زبان.گفتم بچه هات چی؟ گفت مادر شوهرم نگرشون میداره، نمیخوام تو فیروز کوه از همه چی عقب بمونم.
    اومدیم که خداحافظی کنیم، گفت تو هنوز ورزش می کنی؟گفتم فقط پیاده روی، گفت دلم میخواد برم تو پارک های اینجا بدوم، بهت زنگ بزنم میای؟گفتم : اگه برنامه ام بخوره حتما.
    شمارمو گرفت و با لبخندی تو سرازیری پله ها گم شد، این آخرین دیدار من باهاش بود.
  • با توجه به این که نرگس این خانمو میشناسه و خواننده اینجاست و آقا بتول هم آدم گمنامی نبوده من مجبور شدم بعضی مسایلو سانسور کنم.
  • مردم فیروزکوه مردم زن سالاری بودند و من خیلی از خانم ها رو دیدم که تنها منبع درآمد خانوادشون بودند.
  • یه چیزی که واقعا برام جالب بود، به قول خودشون طاغوتی بودن فیروز کوهی ها بود.فیروزکوه آخرین شهری بوده در ایران، که اسلام اورده و اون جا زرتشتیان زیادی زندگی می کردند.
    ·وقتی کروبی ( اون موقع رییس مجلس بود) برای بازدید از شهر اومد ، با اینکه کلی ساندیس و شیرینی تدارک دیده بودند برای مردم ، جمعیتی که برای استقبالش رفتند به حدی افتضاح بود که سخنرانیشو کروبی کنسل کرد!
    خیلی ها معتقد بودند که اگه شهر فیروزکوه که در 140 کیلومتری تهرانه و حدودا 80 کیلومتری دماوند و از امکانات گاز بهره نداره، به خاطر همین مخالفتهاشونه.وگرنه اگه به اب و هواش نگاه کنین فیروزکوه همیشه جزو 3شهر سرد، اوله کشوره.
  • در مورد آقا بتول چیزی که همیشه ذهنمو درگیر می کرد این بود که برای موفقیت زن های ایرانی در یک جامعه مثل ایران، باید حتما ژستهای مردونه داشت و زبونی دراز ؟
    خیلی دوست داشتم خانم شیرین عبادی رموز موفقیت کاریشو بیان می کرد.مطمینا فقط صرف داشتن پشتکار، نتونسته زن موفقی باشه و حتما فاکتورهای دیگری هم هست.
  • مطلبمو وقت نکردم ادیت کنم، گفتم بدقولی نشه با عجله زدم.

 |

بهترين حالت صفحه نمايش ۷۶۸ در ۱۰۲۴ می‌باشد.

Powered by Blogger