آرشیو.میل

بازدیدکنندگان

موزیک

لينكدونی

يه‌حرف،يه‌روزنه

و خدایی که در مذهب نمی گنجد2!

متاسفانه در زمانه کنوني افرادی ساده لوح و مرعوب اسرائيل مثل شما با تفاسير درپيتی خود و نشان دادن اهداف کريه خود با توسل به کتاب آسمانی و پندارهای غلط خود و وصل کردن آن به قران ( تفسير به رای ) .... انشاالله به حق اين ماه عزيز تو دوست ساده لوح و احمق از اين وادی بيرون بيائی و با مردم و هم دل اين مردم باشی


این شاید روراست ترین کامنتی بود که حرف دلشو از نوشته های من زد ولی کاش هویتی هم از خودش میذاشت چرا که باور به عقیده ای اگه با ایمان تمام باشه که نباید پروایی برای پنهان کردن هویت باشه.
از اینجور آدم های تعصبی زیادند ولی یه نکته ذهن منو مشغول کرده، تو فیلم شکلات (امریکایی نه ایرانی)هنرپیشه اش یه جا میگه:

وقتی مثل بقیه نباشی، روت درست قضاوت نمی کنن.
حالا اینکه اصلا قضاوت کار کی هست و کی نیست خودش بحث جداگانه ایه. تو این دوسال وبلاگ نویسی هیچ وقت از عقاید مذهبیم ننوشتم، چون در کمال بی شرمی!! باید بگم پارسال خواننده ای داشتم که مذهبی بود و من چون بهش علاقه داشتم نمی خواستم که بفهمه من چنین عقایدی دارم و از دستش بدم چون در میانه و شک هم بودم ولی،بعدا فهمیدم که خود بودن ارزشش بیشتر ازایناست،هر چند اگه طرد بشی،اینم رو بقیه مذهبیا!ترجیح میدم سعی کنم اول آدم باشم،بعد مذهبی.

یکی از همشهری های ما وبلاگ پرخواننده ای داشت،همسن و سال خود من، پدرش آخوندبود،تو مطلب آخرش مطلب تندی در باره اسلام و قرآن نوشته بود که البته مدتی هم ازش خبری نبود که بعدا از طریق یکی از اقوام شنیدم که به خاطر همون نوشته اش زندان بوده،اونم بی سرو صدا.
قبل ازینکه بنویسه تو وبلاگش خیلی بهش گفتم این کارو نکن. بین ما قمی ها یه مثلی هست که میگن بچه آخوند جماعت یا خل میشه یا مطرب!ولی این آقا از دست پدرش هم خل شده بود هم مطرب!شما نمی تونین حتا فکرشو بکنین که تو قم چه آدم هایی که زندگی نمیکنن؟دیروز شنیدم خانمی که ماه رمضون از خونه اش بیرون نمیره، به خاطر اینکه نکنه چشمش به نامحرم بیفته و روزه اش باطل بشه!
افکاری که نمی دونین با شنیدنش چه جوری می تونین بازم به اون شخص احترام بذارین و فکر کنین هر کی عقیده خودشو باید داشته باشه؟

همین تعصبات و غرض ورزی هاست که عرصه رو به ما تنگ کرده و حتا در مجاز هم نمیشه حرف از عقیده ی خالص زد.
زمان دانشجویی یه استاد داشتیم خیلی ماه بود، اطلاعاتی بود ولی خیلی راحت میذاشت حرفهامون رو بزنیم.اون موقع تب و تاب اولین
انتخابات ریاست جمهوری(خاتمی) بود.
یک شب خواب دیدم که یه کاسه پر از آب جلوشه و با قلم و خط خوش داره اون جمله معروف رو می نویسه "ولایت علی بن ابی طالب حصنی فمن دخل...."تا می اومد تا آخر جمله بره یکدفعه از پشت سرش یه سری دست، سنگ های سیاه رو می ریختن تو کاسه و آب تو کاسه سیاه میشد و جمله از بین می رفت.
وقتی خوابمو براش تعریف کردم، اشک تو چشمهاش جمع شد و گفت:هر کاری که میخوام بکنم حتا در راستای عقاید مذهبیون چون افراطی نیستم و میانه رو عمل میکنم مدام سنگ میندازن جلو پام.
همین شخص ترتیبی داد که یکی از آخوندهای دانشگاهمون رو بیرونش کنند اونم به خاطر اینکه با دخترازیاد لاس میزد واصلا درسشو نمیداد، البته نمره هاش رو همه رو از روی خشگلی خانما می داد!(بی سلیقه به من 15 داد!!!)
واقعا این تعصب و غیرت ایرانی از کجا منشا گرفته که ریشه خیلی از عقب موندگیهامون همینه؟

من نوشتم چون واقعا کم اورده بودم و اونم به خاطر اینکه دورم آدم هایی هستند که میگن شک باید کوتاه مدت باشه و بعدشم برگردی به طرف اسلام.آخه وقتی آدم هنوز صد تا علامت سوال جلوشه چه طوری برگرده؟وقتی که خوندن قرآن بود که اول از همه این همه سوال ایجاد کرد؟به قول دوستم خوندن سوره نسا بود که دیوونه اش کرد!
دوستی تو نامه اش حرف جالبی زده بود، اینکه برای حفظ عقایدت هم که شده بعد ازشک و تردیدهات از ایران میرفتی تا بتونی خودت باشی، من به خارج اومدم ولی در حال حاضر آدم معتقد و نمازخونیم.
وواقعا حرف درستی زد دوست دیگه ای که بهم گفت الا ن درست ترین و بهترین وجود نداره.

من قبلا هم گفتم پدر بزرگم روحانی معروفی درقم بودند، ولی دوست یهودی داشت که وقتی می اومد تهران مهمون نهار شامش میشد.راستش خیلی دلم براش تنگ شده،این روزا عجیب جای خالیشو حس میکنم، هی میگم اگه "آقا" بود چی بهم میگفت؟!با توجه به شناختم ازش، می دونم که لااقل بدون تعصب راهنماییم می کرد.کاش بود...

همون طور که خودتون هم تو کامنتها خوندین خیلیا احساسات و تجارب مشابه منو داشتند، چند نفری از دوستان حتا در کامنت نظرشونو نگفتند و ای میل زدند، به خاطر قضاوت ها، به خاطر شاید اون حرفهایی که ته دلمونه ولی حاضر نیستیم روش کنیم،چون همراهی بقیه رو از دست میدیم توجهشون رو و یا...
چند روز پیش یکی از دوستان برای کسی نظر نوشته بود که وبلاگتو نبند،باش و بنویس و ابراز خوشحالی و این حرف ها،بهش میگم فکر نمی کردم نوشته هاشو قبول داشته باشی.میگه نه قبول ندارم یه جوریه طرف، ولی از خوندن عقایدش خندم می گیره!

اینجا خواننده های خوبی داره و من براشون خیلی احترام قائلم و با اکثرشون هم دوستم جدا ازهرعقیده ای، ولی گاهی فکر می کنم واقعا چند درصد ما آدمها با خودمون وبعد با بقیه در موقع اظهار نظراتمون روراستیم و بی نقاب و بی تعصب حرف دلمونو می زنیم؟؟؟

 |

بهترين حالت صفحه نمايش ۷۶۸ در ۱۰۲۴ می‌باشد.

Powered by Blogger