آرشیو.میل

بازدیدکنندگان

موزیک

لينكدونی

يه‌حرف،يه‌روزنه

روزنه ای برای شکم !

وقتی چند روز پیش داشتم می نوشتم "از شما چه پنهون روزی چند بار میلمو چک میکنم تا ببینم..."،خودمم حس کردم شاید نباید
انقدرها هم با خواننده هام احساس صمیمیت کنم،شاید چون خیلی از شما چه پنهون بود!
گاهی برای نظر دادن روی بعضی درد دلها آدم باید نگاهی به آرشیو طرف هم بکنه،هر حرفی رو به هر کسی نزنه و مطابق تصویری که خودش ساخته،قضاوت نکنه،اشتباهی که خودمم مرتکبش شدم.
برخوردایی که تو کامنت و ای میلای عجیب غریب دیدم ،برام تعجب برانگیز و برخورنده بود.یک لحظه احساس کردم که کاسه ای دستم بوده و گدایی عشق کردم که چنین برخوردیو دیدم.درسته که خواهش عشق گاهی خیلی بدجوربه وجودم پنجه می کشه مثل خیلی از شما ها، ولی عشق در دنیای مجازی آخرین روزنه ایه که من بهش فکر میکنم.
اون که واقعیتش بود،تقدیر مثل مار بوایی دورمون پیچید و صدای خرد شدن استخونهام کابوس 2سال گذشتمو پر کرد، چه برسه به دنیای مجازی که کافی بود دوبار سراب قد علم کنه و یادم بیاره که بلاگستان هم کم تر از واقعیت وحشی نیست.
مدتیه یاد گرفتم این عشقی که در درونم به قول دوستی داره پرپر می زنه رو، غیر از بقیه نثار خودم هم بکنم،مثل گذشته. نرگسی که دیگه داره به این دل گرفته عادت میکنه،ولی همیشه می خواد براخودش و بقیه همیشه روزنه ومژده ای باشی.

به قول نادر ابراهیمی"تحمل تنهایی از گدایی دوست داشتن آسان تر است".
از شما چه پنهان را بگذارید به حساب درددل نه طلب!

*جزو یکی از مهمترین رویاهای منه.این که بتونم روزی رستوران بزنم.فیلم "ماهی ها عاشق می شوند "رو که می دیدم دلم ضعف می رفت که جای رویا نو نهالی می بودم!یه سریال تلویزیونی هم بود به نام آشپز باشی،اونم خیلی طرفدارش بودم،شاید علت اینم که جناب آشپز باشیو دوست دارم همینه!رفتم تو وبلاگشون و یه کلاه آشپزی کشیدم! و یه ملاقه از وسطش رد کردم که داره ازش روغن میچکه!ابراز علاقه آشپزانه اینجوریاس!

رشته ما طوریه که یه پامون هم تو آشپزخونه بیمارستانه،دوران طرحم می رفتم تو آشپزخونه سر دیگ ها،روحم زنده میشد!!ماه رمضونها افطاری یک شب با من بود.افطاری 18 نفر گرسنه رو دادن با دست پخت خودتون می دونین چه حالی داره؟!!

اون لینک "قرار والک پلو" تو لینکدونی داغ دل منو تازه کرد. وقتی دو تا قرار پیتزاخوریو با بچه های وبلاگی گذاشتم، پیش خودم فکر می کردم کاش از خودم رستورانی داشتم که دعوتشون می کردم اونجا!
حالا خدارو چه دیدی،شاید زد و این رویا مثل بعضی رویاهای دیگم به تحقق پیوست.اگه رستورانی چند سال بعد دیدین به اسم "روزنه ای برای شکم "بدونین حتما مال منه!
آخ که فکرشم بدجور شیرینه!

 |

بهترين حالت صفحه نمايش ۷۶۸ در ۱۰۲۴ می‌باشد.

Powered by Blogger