چرا فیمینیست نشدم؟
بارها خواستم در مورد فیمینسم و عملکرد بعضی از طرفدارانش اینجا چیزی بنویسم،ولی چون می دونستم این موضوع شاید دستاویزی بشه برای مسایل شخصی و بحث پسر و دختری چیزی نگفتم ،چه بسا که فیمینست ها بالاخره هر چی باشه از جنس خود من هستند.سرشار از فشارها و رنج هایی که جامعه بهشون اعمال می کنه.
در شروع بگم که طرف سخن من بعضی از خانمها هستند،ولی برام جالبه که ابراز مخالفت من با فیمینسم حتا در حد یک جمله،باعث شده که کامنتهای دوستانیو ببینم که فکرشم نمی کردم خواننده اینجا باشند،آیا این افتخارو من فقط از سر مخالفت با فیمینسم دارم یا دیگر نوشته های منم براشون خوندنی بوده!؟؟
کریشنا مورتی جمله ای زیبا داره که میگه"رسالت من مثل یک گل سرخه،من یقه کسیو نمی گیرم که بیاد منو بو کنه و یا زیبایی هامو ببینه، من نشستم و زیبایی مو آدمها می بینند و منو بو می کنند،اگر کسی خواست با من همراه می شود و اگر نه که به راه خود می رود".
برای من اولین اصل قبل از هر مکتب و اعتقادی احترام به اصل وجودی آدم هاست.هیچ کس را نمی توان با زدن به تخته سینه اش و اینکه من دارم حرف درست را میزنم پیرو سلوکی کرد.
واقعا دوست دارم بدونم که این دوستان فیمینسم ما فکر می کنند که مبارزه برای احقاق حقوق خانم ها فقط در این مکتب معنا پیدا میکنه؟اگر دختری که در یک خانواده سنتی و سخت متعصب می تونه سر کار بره و استقلال مالی داشته باشه این یک دستاورد نیست ؟و یا اگر میتونه امتیازاتی از پدر مرد سالارش برای زندگی بهتربگیره دستاورد محسوب نمیشه؟یا بتونه مقابل ازدواج های تحمیل شده از طرف خانوادش سر فرود نیاره موفقیت محسوب نمیشه؟ مگه همه موفقیت های ما برای رفع تبعیضها در جامعه فریاد زده میشه؟ تو سایتها نوشته میشه یا هورا کشیده میشه؟
چرا بعضی از این خانم های فیمینسم فکرمی کنند که چون شیر زنانی دارند از دخترانی در جامعه شان دفاع می کنند که انگاری در کنج خانه نشسته اند و دستشون رو سرشونه که تو سری بیشتری نخورند و وقتی هم که می خواهند خرشون کنند با جواهر و سالن آرایشگاه دهنشونو می بندند؟
اگر تو نتوانی دختری را که نمی داند اگراز عقب سکس داشته باشدحامله نمی شود را، در اول دوستش نداشته باشی و مسخره اش نکنی و جاهلش ندانی ،چطور می توانی برای افزایش آگاهی و حقوقش بجنگی؟
اگرخودت را نماینده جامعه زنان می دانی باید در اول هر چیزی کنار من باشی نه روبرویم،باید به حرفهایم گوش کنی،نه اینکه فقط اگر در مخالفتت حرفی زده ام بر آشفته بشوی.منم عضو همان جامعه ای هستم که تو برایشان فعالیت می کنی بقول خودت ولی اصلا شبیه آدمهایی که تجزیه تحلیل و چه بسا بارها دیدم مسخره شان میکنی ،نیستم.دخترانی از جنس من کم نیستند در جامعه،دوست من.
دوست عزیز چرا باید ازجنس شما فرار کنم جز اینکه کششی ندیدم که جذب شوم.من طرفدار منطقم و البته تعادل.اکثروبلاگهایی که فیمینست هستند،خیلی تلخ صحبت می کنند،تند هستند و نظرات رو قبول ندارند وفقط از یک زاویه نگاه می کنند و گاهی اون حجب و حیای دخترونه در نوشته هاشون نیست و چه بسا که اینگونه نوشتنو حق خودشون می دونند.
اینکه از من که بدون مطالعه حرفیو نمیزنم بابت اون جمله ام تعجب کردی ،چرا باید مایه تعجبت باشد؟از کجا می دونی که من مطالعه ای در مورد فیمینسم ندارم؟باید بیام اینجا از هر چیزی که خوندم دونه دونه بنویسم تا قبول کنی؟و البته که من اعتراف می کنم سوادم در حد مقاله های شما در سایتهای طرفدار این قضیه بوده و حرفهای خود شماها.ولی اگه بگی که نویسنده تمام اون کتابها ،زن هستش مطمین باش که من با تردید می خونم،همان طور که کتابی که برای تفسیر اسلام رو اگه یه طرفدار تندرواسلام بنویسه،با تردید می خونم!
دوست من از نظر من احترام به اصل وجودی آدمها منهای در نظر گرفتن جنسیتشون برام اولویت اوله و مطمینا در دانشی که طرفدارانش با اصرار و تندی در صحتش اصرار می ورزند رو با دیده تردید نگاه میکنم که در این صورت دیدگاه چنین شخصی با یک افراطی در مذهب تفاوت چندانی برای من نخواهد کرد و خودت بهتر می دانی که این افراط ها و تعصبات چه پدری از ما در اورده،که من عمیق ترین و سالم ترین عقیده رو از کسانی یاد گرفتم که تعادل و آرامش و عمق درونی از مهمترین خصوصیاتشون بوده.مطمین باش که اگر در فیمینیستها چنین آدمی و چنین برخوردی رو ببینم برای بالارفتن دانش عمومی خودمم که شده پای صحبتش خواهم نشست.
*9 متر پارچه مشکی برای دور سر، یه قواره پارچه لیمویی مدل 2002خاتمی برای عبا ویک جفت نعلین یشمی و یک منبر با چهار پله برای منبر نشینی نیازمندیم!