آرشیو.میل

بازدیدکنندگان

موزیک

لينكدونی

يه‌حرف،يه‌روزنه

مژده ی من کو؟

جنون شاخ و دم نداره،همینکه از کنار دریا بهت زنگ بزنند و بفهمی خواهرات رفتن شمال و بهت نگفتند کافیه.کافیه که انقدر حالت بد بشه که مسافر بغلیت درو برات نگه داره که پیاده بشی ،تا گریون تاخونه خودتو برسونی.
هر چی تو اتاقت دم دستت بیاد برا دومین بار تو زندگیت بزنی به دیوار و بشکنی و انقدر داد بزنی که به سرفه بیفتی و بالا بیاری.5ساعت گریه هیستریک که دیگه نمیدونی چه جوری این خستگیو با گریه بیرون بریزی.
صدای دریا دیوونم کرد،بابا گفته حالشونو میگیره ولی...یکیشون داره با پسرش کلنجار میره که با دوست دخترش ازدواج نکنه،یکی هم تو فکر مراسم سالگرد شوهرشه ....اینا بهونه است...

سه ماهه دارم با یه دیوونه کار میکنم یه عقده ای مشکل دار.کسیکه اگه س سلامتو یکم بکشی فکر میکنه داری با عصبانیت بهش سلام میکنی.هی میگن تحمل کن این مشکل داره.تا کی؟رفتم گفتم اگه مسوولمو عوض نمیکنین ،من استعفامو بدم،رییسم میگه من اشتباه کردم اینو وارد جریان کردم،ولی فعلا با این کار کن.برا اولین بار کارا و حرفاشو براش تعریف میکنم عین یک خاله زنک!،میگم سه ماهه تا اومدم حرف بزنم گفتین میشناسینش،تحمل کن، به بدبختی کار پیدا کردم اونوقت باید این خانمو تا اسفند تحمل کنم،نمیتونم.

مرد متاهلی که پیشنهاد دوستیشو رد میکنی،و بعدا میفهمی که چقدر حرف مفت پشت سرت زده و چرا برخوردای بعضی خانما باهات اینجوریه.آدمهای تهی مغزی که قضاوتهاشون در حد نکات میکروسکوپی ظاهر گیر کرده!
همش فشار فشار فشار و آدمهایی که فکر میکنم منو برا خودم میخوام نه اون چیزی که منو بخاطرش زن میدونن!و جریتها و عرضه های میلیمتری که در حد درموندگی مونده.
اونوقت رییس من با حرص پاهاشو میکوبه زمین و میگه بخاطر منم شده نماز بخون،تو، تو صورتت یه چیزی هست که تو صورت بقیه نیست.تو اینجا خورشید منی ،بقیه خانما ماهن ولی تو خورشید اینجایی.نمیفهمه خدای من خدای بی تفاوتیه،کسیکه حتا با فریادهای وحشتناک منم دیروز از خواب بیدار نشد.نمیفهمه که خدای من با نماز برنمیگرده،با دعای نادعلی هم برنمیگرده،با داد و فریاد هم نمیاد،تا خودش نخواد من هیچ غلطی نمیتونم بکنم.

من نرگسم واقعا نرگسم،نرگس باید سرشو بندازه پایین،عطر افشانیشو بکنه تا خشک بشه،دیگه وقتی صدام میکنن مژده جا میخورم!کودک درونم یادش رفته مژده یعنی عین شیطنت و اخبار خوب.مژده ای که نمیتونه دیگه اینجوری خودشو آروم کنه.
میدونم مینویسین این نیز بگذرد ،همیشه روزنه ای هست...آره همیشه هست اونم برای مردن!
تو هم تو دلت بگو گور ...نرگس!واقعن اینو بگو و اون ضربدرو بزن.
خلاص.

چاره ای نیست،باید قرص بخورم تا آروم بشم.
دلم میخواد دیگه ننویسم،این خزعبلات واقعا نوشتن و خوندن نداره.چه نیازعجیبیه این نوشتن.

 |

بهترين حالت صفحه نمايش ۷۶۸ در ۱۰۲۴ می‌باشد.

Powered by Blogger