آرشیو.میل

بازدیدکنندگان

موزیک

لينكدونی

يه‌حرف،يه‌روزنه

خداقوت

برای یه مسیر مستقیم ولی کوتاه،جلوی ماشینی دست گرفتم.نزدیکیهای میدون،صد تومنی رو بسمت راننده دراز کرده بودم که چشمم خورد به کاغذی که بالای بخاری ماشین چسبونده شده بود.دستمو اوردم عقب،از تو کیفم یه برگه یادداشت در اوردم و روش دو کلمه نوشتم.
دم میدون زدم بشونه راننده و صدتومنی رو با اون کاغذه دادم بهش،تو نگاهش تعجب موج میزد.
سریع پیاده شدم،ولی حیفم اومد اون صحنه رو نبینم.
برگشتم و دیدم صورتشو که لبخند تمامشو گرفته بود و داشت بخاطراون خداقوت رو کاغذ،برام دست تکون میداد.

روی کاغذ بالای بخاری با خط خوش نوشته شده بود:
مسافر محترم راننده ناشنوا میباشد،لطفا،اوامرتان را با اشاره انتقال دهید.
متشکرم

اینم مطلبی از مامان غزل که ناشنوا هستند وروی توضیح این مطلب زدند.

 |

بهترين حالت صفحه نمايش ۷۶۸ در ۱۰۲۴ می‌باشد.

Powered by Blogger