آرشیو.میل

بازدیدکنندگان

موزیک

لينكدونی

يه‌حرف،يه‌روزنه

خوابهای طلایی

*علی اسم مستعار شخصی میباشد.

یه دریای آبی پهناور بود. من و علی و دختری زیبا روی یک صخره بزرگ و سیاهرنگ وسط دریا ایستاده بودیم.دختر لباس حریر نازکی بر تن داشت با موهایی بلند.با اشاره ی دست دختر،علی به داخل آب میرفت ولی اون دریای آروم و بی موج ناگهان با خشونت اونو به صخره میکوبیددفعه چندم که علی داشت به تشویق دختر به داخل دریا میرفت،بهش گفتم تو نباید بهش توجه کنی تو نباید تو این دریا شنا کنی.
ولی اون گوش نکرد .بمحض اینکه آمد به داخل آب بپرد باز موجی ولی اینبار خیلی کوبنده اورا به صخره سیاه کوبید،بطوریکه تا مدتی بیهوش بود.دختر هم با حالت مرموزانه ای به او نگاه میکرد و لبخند میزد.با ناراحتی رفتم بالا سر علی و بهش گفتم :چرا حرفمو گوش نمیدی؟الان زمانی نیست که تو بری تو این دریا.پشتش زخم عمیقی بوجود اومده بود با اشاره به اون گفتم تو باید الان فقط به زخمت برسی ،این دخترو ول کن.
وقتی علی دور شد ،من رفتم تو اون دریاو باآرامش زیادی در وسعت آبی زیبایی که جلو روم بود شروع به شنا کردم.

صبح وقتی از خواب بیدار شدم،شک نداشتم که این خواب با جزییاتش برای علی حامل پیام و نشونه است.علی یکی از کسانیکه بود که تو کلاسهای روانشناسی موسسه...شرکت میکرد و بخاطر ورزش خاصی که میکرد مورد توجه بچه ها بود.من حتا باهاش سلام وعلیک هم نداشتم ولی خواهرشو میشناختم.
تو اولین فرصتی که دیدمش رفتم جلوو گفتم من یه خوابی براتون دیدم.خواب رو که تعریف میکردم با توجه زیادی گوش میکردوهی قیافه اش درهم میرفت.وقتی حرفهام تموم شد با تعجب زیادی گفت این خواب خیلی واضحه ولی چرا شما باید این خوابو ببینید؟
بهش گفتم میدونید که پیام خوابتون ازفرد خواب دیده مهمتره.
چند ماه بعد،ازدوستم که همکلاسی خواهرعلی بود، شنیدم که علی اونموقع با دختری دوست بوده که عاشقش بوده وباهاش قصد ازدواج داشته ولی اون دختر بعد از ضربه های عاطفی که به علی میزنه،چنان ضررمالی بهش میزنه که کارش به کلانتری و زندان میکشه .بعد اون جریان یک بار به خواهرش گفته بوده که اون خواب فلانی هشدار خیلی قوی برای من بوده که من بهش توجه نکردم.


خواب برامن جذابیت زیادی داره،مخصوصا که درحوزه کمک و دادن نشونه برادیگران باشه و البته گرفتن انرژی برای خودم.
رویاهای عجیب زیاد داشتم و دارم.آدمهایی رو میبینم که بعدا در واقعیت ملاقاتشون میکنم و یا از وقایع آیندشون مطلع میشم. ولی اینکه چرا خوابهای مربوط بخودم انگار باید در حد یک خواب بمونن باعث رنجم میشه.
پارسال یکسری ازین خوابهای سریالی که در مورد یکنفر دیدم بدجوری احساساتمو به بازی گرفت.انقدر خوابها واضح و جالب بودند که نمیشد بی تفاوت ازشون بگذری.
اگه یادتون باشه من حتا نوشتم که خواب دیدم احمدی نژاد رییس جمهور شده با همه خفقانی که ازش انتظار داریم و با این کابینه اش معلومه که چه خبره!
سالهاخوابهامو مینوشتم که این خودش یکی از دلایل مهم بیاد آوردن خوابهاست ولی ماههاست که دیگه بهشون دلخوش نمیشم ویکی از بهترین منابع انرژیمو از دست دادم.چون بد ضربه ای خوردم.الان یه جورایی وقتی برا خودم خواب میبینم،بیشتر میترسم تا ذوق کنم!
مرز بین واقعیت وخواب ورویاوآینده ازدستم خارج شده وبا دیده شک بهش نگاه میکنم.ومن هنوزدارم خواب میبینم و صبح که بیدار میشم میمونم که اعتماد تاچه حد؟؟؟

*اگه منبع خوبی از شناخت خواب و در حوزه ی خواب میشناسین ممنون میشم معرفی کنید .البته نه این تعابیر این سیرین و این مایه ها!یا کتاب یونگ.

 |

بهترين حالت صفحه نمايش ۷۶۸ در ۱۰۲۴ می‌باشد.

Powered by Blogger