آی عشق چهره ی خوردنیت پیدا نیست!
گزیده ای از دفتر خاطرات عشقی یک عشق خوردن!
روز اول:
امروز روز شیرینی بود.حرفهایت از پشت تلفن مرا چون سیب زمینیهای تو ماهیتابه به جیلیز ویلیز خوشایندی می انداخت عسلم!
روز دوم:
امروز باز بیادم اوردی که ما مثل غوره هایی هستیم که روزی شرابی کهنه خواهیم شد ،آری هلوی من آری!
روز سوم:
گوجه فرنگیهای کنار غذایم مرا یاد پیراهن مسخره تو می اندازد که بارها سررنگش دعوا کردیم و تو چون باقالی مرا نگاه میکردی و هر بار میگفتی این بار رنگ بادمجونی اش را میخری!
روز چهارم:
امروز بوی سوختگی خانه را برداشته بود،مواظب باش در آن هوای گرم،ته دیگ نشوی!
روز پنجم:
باید بهت بگم،امروز دهنت خیلی بوی سیر میداد،قبلا بوی شیر میداد،قبل از ملاقات آدامس نعنایی فراموش نشود!میخواهم دوستت دارم را با بوی نعناع بشنوم نه سیر!
روز ششم:
عسلم،من زندگی ترا پر از بوی عشق میکنم.البته با اسانس توت فرنگی.میدانم کمی حساسی ولی توت فرنگی یعنی زندگی!
روز هفتم:
من جمعه های زمستان ترا با عطر حلیم پر خواهم کرد و شبهای بلند تابستانت را با بوی هندوانه!
روز هشتم:
ما در کنارهم به آدمهای سرخ شده از غم سلامی دوباره خواهیم داد و برای آنها طعم ریحانی خواهیم بود کنار کباب کوبیده!
روز هفتم:
بیا، حتا اگه مثل ماهی قزل الا باید خلاف جریان زندگی حرکت کنیم،آنقدر سریع بلغزیم که نمیریم!
روز هشتم:
من چون مایکروفری هستم که کره غم ترا روی نان تستی آب خواهم کرد!حالا میبینی!
روز نهم:
میدانی؟تو برای من مثل چغاله بادومای دم عیدی!همیشه نوبری و نمیشه ازت گذشت!
روز دهم:
میدانی مربای هویجم،نمیخواهم مثل توتهای شیرین ریخته پای درخت زیر دست و پای تقدیر له شویم!
روز یازدهم:
تو مثل بادمجانی ،برای همیشه پای چشم تنهایی من کاشته شده ای!
روز دوازدهم:
ای خوردنی ترین خوردنی آشپز خانه ی زندگی من،بیا تا هلوهای له نشده شده ایم بریم در شیرینی کنسرو ازدواج غوطه ور شویم!
آهنگ زیر را بو میکنیم:
نام:قلبم بی جیلیز ویلیز مانده
دستگاه :سه گاز
خواننده:آشپز باشی