من و این درد فراق
سینه خواهم شرحه شرحه از فراق
تا بگویم شرح درد اشتیاق
میدونی خودت منو کشوندی،خودت منو از تو خیابونهای شلوغ،با صدای نی قشنگت کشوندی بیرون.منو بردی تو کوچه پس کوچه های کاه گلی که پر از صفا بود.مستت شده بودم،میدونستی عاشق نوای خوشم،منو بردی،نبردی که،بیقرارم کردی.
رفتی و رفتی و من دنبالت میدویدم،نفهمیدم چی شد،یادم نیست،شاید یه لحظه که برگشتم ببینم کی بودم و از کجا اومدم،گمت کردم،هراسون دویدم ولی نبودی،یه کوچه بودکه نه بوی عطر ترو میداد و نه ندایی از تو می اومد.
آخر کوچه یه در بود،یه در کوچیک که هر چی بهش نزدیکتر شدم،بزرگ و بزرگتر شد.در زدم،اول یواش،بعد بلند،اول کم بعد زیاد،داد زدم،هوار کشیدم،التماست کردم،قهر کردم ،آشتی کردم،گریه کردم ،زار زدم،ولی نیمدی،نیمدی درو برام باز کنی.
میدونی به این در دیگه خو گرفتم،سالهاست،دیگه تک تک شیارهاشو میشناسم،بدت نیاد ،گاهی با حرص خط خطیش هم کردم.یه چیزایی هم برات نوشتم،از همونهایی که شبهای بی ستاره باهات حرف زدم.
ولی نیمدی دررو به روم باز کنی،داد زدم این خونه صاحاب نداره؟کسی خونه نیست؟اینجاآخر تنهاییه،آره؟اگه این در هیچوقت برام باز نمیشه،پس چرا منو تا اینجا کشوندی بی انصاف؟
خیلی نا امید بودم بدون حتا یه روزنه،گفتم برگردم،پیش خودم گفتم نکنه تو اصلا تو این خونه نرفته باشی؟نکنه تو اصلا خونه نداری؟نکنه تو اصلا وجود نداشتی؟نکنه همشون خیالات من بوده؟نکنه تو همیشه میری تو خیابونهای شلوغ پی آدمهایی که میخوان عاشقت باشن و میکشونیشون تو این کوچه پس کوچه های دلت؟خوشت میاد گم گرده راه ببینی؟حیرونی ببینی؟
نکنه...سرمو بلند کردم دورو برمو که دیدم،تازه فهمیدم،کوچه بن بست بود،راهی برای رفتن نبود، غیر از برگشتن از تنها برگشتن میترسیدم ،ولی به بهونه ی نوای خوش تو دویدم تا سر کوچه،هر چی که بود،اون صدای نی تا عمق وجودم رفته بود،مگه میشد از یاد بردش؟تا اومدم بپیچم تو کوچه بغلی،غافلگیرم کردی،من توآغوش تو بودم،آغوشی که پراز بوی خوش مهربونی بود..
تو پشت سر من بودی نه پشت درای بسته.
*4ساعته که دارم اشک میریزم.اشکهایی که شاید 5ساله در حسرت اینجور ریختن بودن.باشد که بذر امیدم اینبار جوانه بزنه که این اشکها برای ریختن خجالت نمیشناسه.دلم میخواد برگردم،تواین کوچه های بن بست همه خونه ها متروکه بودند،هیچ دری برام باز نشد.
مگه امروز نگفتی حالاوقتشه که برگردم،پس تو هم بیا و غافلگیرم کن.
عجیب تشنه ام،تشنه ی نوای خوشت و یه بغل مهربونی که تو هفت عالم، تا نداره.
سایتو تواین کوچه بن بست،روی این من خسته و شرمسار میندازی؟؟؟
26 تیرماه