نمیرنجم اگر باور نداری حرفم را
رنجی که می دهیم
رنجی که می خریم
رنجی که می بریم
رنجی که می کشیم
تازگی حس میکنم مردم آدم مهربونو با آدم احمق و نادون عوضی میگیرن!
دارم بطور جدی تمرین نا مهربونی میکنم،تا وقتی درست یاد نگیرم هنر مهربانی رو،نامهربون میمونم!سختتر از اونیه که فکرشو میکردم ولی شدنیه،فقط جالبی قضیه اینه که همش آدمهای مهربون سرراهم قرار میگیرن!
گاهی حس میکنم خدام که اون بالا نشسته وهمش داره دیکته میگه ، صدای قدمهای مقتدرش مدام تو گوشمه.
همینجور که داره میره گاهی یکدفعه بر میگرده و و نگام میکنه ،نکنه دارم از روی نشانه های خوشبختی بقیه تقلب مینویسم!
با این همه بارانی که باریده است
هنوز هیچ اتفاقی نیفتاده است
و هنوز
آن گیاه گمشده
به جستجویم نیامده است.
عبدالملکیان
ازین بلاگ