نامه به کودکی که هرگز زاده نشد*
شجاع باش کوچولو!به دنیا بیا!فکر میکنی تخم یه گیاه که زمین رو سوراخ میکنه ونم نمک جوونه میزنه شجاع نیست؟
کافیه یه نسیم بوزه و وجود اون جوونه رو به هیچ بدل کنه،یا پای یه بچه موش یه کم محکمتر از حد معمول رو ساقه ش بره و دوباره برگردونتش زیر خاک!با تمام اینا اون نمیترسه و قد میکشه و تخمای دیگه درست میکنه و باهاشون یه جنگل میسازه!
اگر یه روز سرم داد بکشی که:چرا منو بدنیا اوردی؟بهت میگم: من همون کاری رو کردم که درختا هزارون هزارون سال قبل من کردن و میکنن!منم فکر میکنم کار درستیه!
مهم اینه که وقتی فهمیدیم غصه ها و رنجایی که انسان میکشه هزارون بار بزرگتر از درد درختاس،وقتی فهمیدیم ما نیازی نداریم که جنگل درست کنیم،وقتی فهمیدیم هر دونه یی بدل بدرخت نمیشه و اکثر دونه ها قبل قد کشیدن گم میشن یا میمیرن،نظرمون رو عوض نکنیم!
*کتابی از اوریانا فالاچی
ترجمه:یغما گلرویی