لعنتی
هر چی سر راهم قرار بگیره تو کوچه و خیابون با پا میزنمش!
اینکارو خیلی دوست دارم،اون شی میتونه یه قلوه سنگ باشه یا یه قوطی خالی رانی یا یه کاج افتاده از درخت.
مهم هم نیست چقدر صدا داشته باشه،مهم اینه که سر راه من قرار گرفته و من میتونم از خودم دورش کنم.
به نگاههای خیره آدما کاری ندارم، ،تا وقتی که تو جوب نیفته یا زیر یه ماشین نره دست از سرش بر نمیدارم!
سرمو انداختم پایین،با اینکه نگاه خیرتو ازون بالا حس میکنم،با اینکه دوست دارم، لگد میزنم به هر چی که سر راهمه.
دارم میلرزم ولی محکم تو دلم میگم:لعنتی لعنتی،ای روزگار لعنتی،ای روزگار لعنتی